دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

دل بستن به موجوداتی که از عشق چیزی نمیفهمند

همه برایم دست تکان دادن اما کم بود دستانی که تکانم دادن

شعر و عکس خوشکل (ممنون از راحیل و سحر بابت این هدیه)

می دانید چرا خیلی از مردم عشق را درست نمی فهمند ؟ چون عشق را با هوس عجین  کرده اند.
ٍ
وقتی انسانی گناه شکستهای خویش را به گردن دیگران می اندازد ، خوب است افتخار موفقیتهایش را نیز به آنها بدهد.

 

خودخواهی شما عشقتان را نابود می کند.
ٍ
ما زمانی می میریم که دیگه کسی ما را دوست نداشته باشد

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم مرداد 1386ساعت 14:18  توسط   |  3 نظر

تشنه ام چون کویر تبداری
 که زبان می کشد به سینه ی آب
 نه امیدی که چشمه ای یابم
 نه فریبی که ره برم به سراب .

در دلم سنگ تیره گون خطا
 در گلو عقده های پوزش لال

در سرم خاطرات بی سامان
 بر لبانم قصه های ماه وسال


چشم من بسته با طلسم شکیب
 زانکه شبکور شهر خورشیدم
 دیگرم دخمه ایست بستر خواب
 چون شبی پیش یار خوابیدم .

زیر آن دخمه پشت یک در کور
دیر گاهیست کز نهیب هراس
 می شنوم ناله باز کن در را
 با توام ای که می سپاری پاس

لیکن از گوشه های دخمه ی ژرف
 خسته آهنگ و آشنا به هراس ،
 پاسخ اید که - : باز کن در را
با تو ام ای که می سپاری پاس

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم تیر 1386ساعت 2:35  توسط   |  4 نظر

نفس ها را به پشت ابر بستم
 شتابم را به سنگ صبر بستم
 به خاکم قطره ای باران نبارید
تن خود را به خشک قبر بستم
.

 به روی شاخه گل بی تاب مانده
 به پا شد بلبل در خواب مانده
 میان بوستان دیگر نبینی
 شب خاموش بی مهتاب مانده

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم تیر 1386ساعت 2:32  توسط   |  2 نظر

 
چله نشین تو !

در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم.

چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم.

بغض سر گردان ابرم قله ی آرامشم تو.
 
 
+ نوشته شده در  چهارشنبه ششم تیر 1386ساعت 4:30  توسط   |  یک نظر

فکر نکنی اگه بری
میرم یه جا زار می زنم
هی به خدا قسم میدم
که خودم و دار بزنم
فکر نکنی هرجا بری دلم رو راهی می کنم
تو در یای عشق تو من قلبم و ماهی میکنم
این همه خوشخیالی رو فراموشش کن عزیزم
یه زهر تلخ نفرته تو اغوشش کن عزیزم
فقط اینو بهت می گم دیگه ازت بریدم
از عشق تو چی دیدم ببین کجا رسیدم
+ نوشته شده در  شنبه دوم تیر 1386ساعت 3:52  توسط   |  3 نظر

آدما از آدما زود سیر می شن

آدما از عشق هم دلگیر می شن

آدما رو عشقشون پا می ذارن

آدما آدمو تنها می ذارن

منو دیگه نمی خوای خوب می دونم

تو کتاب دلت اینو می خونم

*****

یادته اون عشق رسوا یادته

اون همه دیوونگی ها یادته

تو می گفتی که گناه مقدسه

اول و آخر هر عشق هوسه

آدما آخ آدمای روزگار

چی می مونه از شماها یادگار

*****

دیگه از بگو مگو خسته شدم

من از اون قلب دو رو خسته شدم

نمی خوای بمونی توی این خونه

چشم تو دنبال چشمای اونه

همه ی حرفای تو یک بهونه ست

اون جهنمی که می گن این خونه ست

+ نوشته شده در  شنبه دوم تیر 1386ساعت 3:51  توسط   |  نظر بدهید

دگر مجنون نخواهم شد که لیلی رفت از دستم
دگر با کس نخواهم گفت من دیوانه ات هستم
دگر حلاج عشقم را به مژگانت نیاویزم
دگر باور نخواهم کرد من دردانه ات هستم
اگر چون بیژن عاشق به قعر چاه تو رفتم
به جان پرویز را دیدم که بیرون بردت از دستم
اگر فرهاد عشقم را به کوی تو فرستادم
به گیسویت قسم خوردم هنوزم عاشقت هستم
به دل امید می دادم که روزی بینمت اما
تو هم ای دل زمن گمشو که عشقت رفت از دستم
تو هم ای دل زمن گمشو که عشقت رفت از دستم
تو هم ای دل زمن گمشو که عشقت رفت از دستم 

+ نوشته شده در  شنبه دوم تیر 1386ساعت 3:49  توسط   |  نظر بدهید

الو میخوام حرف بزنم این دفعه شوخی ندارم
نه نمی خوام تهدید کنم یا سر کارت بزارم
این بار اخره که من دارم با تو حرف می زنم
خوب گوش بده به حرف من
من دارم از اینجا می رم
یه روز واست جون می دادم فقط تو رو می خواستمت
حالا ازت سیر شدم و دیگه کنار گذاشتمت
صدای پای تو دیگه برای من یه عادته
حرفای عاشقونمون تمامش از شکایته
می خوام بهت بگم برو دل به دل یکی ببند
بدش بشین کنارشو به عشق من فقط بخند
زیاده مثل تو واسم که جون میدن برای من 
برو با اون غریبه که تورو گرفته از دلم
به اون که صاحبت شده خیالی عاشقت شده
بزار بگم مبارکه به اونی که کنارته
بزار بگم مبارکه به اونی که کنارته
حرفام دیگه تموم شده چیزی نمونده که بگم
میخوام که تنهات بزارم
از این به بعد نه تو نه من
+ نوشته شده در  شنبه دوم تیر 1386ساعت 3:47  توسط   |  یک نظر

یک دانه کور

بی آنکه دنیا را ببیند

در لای آجرهای یک دیوار، گم بود

در آن جهان تنگ و تاریک

با باد و با باران غریبه

دور از بهار و نور و مردم بود

اما مدام احساس می کرد

بیرون از این بن بست

آن سوی این دیوار، چیزی هست

اما نمی دانست، آن چیست

با این وجود او مطمئن بود

این گونه بودن زندگی نیست

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد 1386ساعت 5:10  توسط   |  2 نظر

TinyPic image

 

بگو اشتباهی دیدم ...بگو

اون که دیدم تو نبودی...بگو

بگو قلبت با کسی نیست بگو یارت دیگری نیست

بگو اشتباه میخونم بگو جز من دیگری نیست

بگو اشتباهی دیدم اون که دیدم تو نبودی

باورم نمیشه هر گز....تو که بی وفا نبودی

گفتم دوست دارم گفتی نمی خوام تو رو...

گفتم میخوام بمونم پیشت بمونم گفتی برو

می دونم دیگه منو دوست نداری

دیگه اسمم رو به خاطرت نمی یاری

آروم ....آروم عزیزم بیا ببین دارم می میرم آروم آروم

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد 1386ساعت 4:55  توسط   |  یک نظر

 

با همه بی سرو سامانی ام ، باز بدنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست ، در پی ویران شدن آنی ام

آمده ام بلکه نگاهم کنی ، عاشق آن لحظه ی طوفانی ام

دل خوش گرمای کسی نیستم ، آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سالها ، تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته زدریا شدم ، تا تو بگیری و بمیرانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت ، خوب ترین حادثه می دانی ام ؟؟؟

حرف بزن ابر مرا باز کن ، دیر زمانی ست که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سالهاست ، تشنه ی یک صحبت طولانی ام

ها...به کجا می کشی ام خوب من ، ها..نکشانی به پشیمانی ام.

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد 1386ساعت 4:52  توسط   |  نظر بدهید

شبانه باز سری در قدمگه تو زدم

                          برای عرض ارادت به ساحتت مریم

گلی بچیدم و با عشق پرپرش کردم

                           برای  ریختن  زیر   قامتت   مریم

همیشه گفته ام و باز هم که میگویم

                           شدم  غلام  تو واین نجابتت مریم

بود که در دو جهان یاور رضا باشی

                        در آن جهان طلبم من شفاعتت مریم

 

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد 1386ساعت 4:50  توسط   |  نظر بدهید

 

هنوز در به در کوچه های خاطره ام

                              هنوز اسم تو جا مانده کنج حنجره ام

هنوز مثل نخستین نگاه عاشق تو

                              در انحصار غم عشق در محاصره ام

به عشق اینکه ببینم دوباره میآیی

                              هنوز  روی  سکوی  کنار  پنجره ام

شب از بکارت روحم عبور کرد ولی

                                قسم به ماه نگاهت  هنوز  باکره ام

تو را به آینه سوگند میدهم  مریم

                              مرا به پنجره فولاد شب  نزن  گره ام

به چشم من غم عشق تو مثل دایره ایست

                            که من چو عقرب عاشق درون دایره ام

چقدر غم زده در سینه میتپد قلبم

                            همیشه بی تو من اینقدر غرق دلهره ام

تو مثل طعم غزل های من خوش آهنگی

                              و من شبیه تو یک واژه در محاوره ام

و لمس برف تنت حسرتی است در روحم

                              به خشکسالی  محض  کویر  پیکره ام

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد 1386ساعت 4:43  توسط   |  یک نظر

آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است، نکند دل دیگری او را اسیر کرده است، خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است، تنها دقایقی چند تأخیر کرده است، گفتم امروز هوا سرد بوده است، شاید موعد قرار تغییر کرده است؛….

خندید به سادگیم آیینه و گفت: احساس پاک تو را زنجیر کرده است، گفتم از عشق من چنین سخن مگوی، گفت خوابی سال‌ها دیر کرده است، در آیینه به خود نگاه می‌کنم ـ آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است، راست گفت آیینه که منتظر نباش، او برای همیشه دیر کرده است

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد 1386ساعت 4:29  توسط   |  نظر بدهید

همه روزها فکر من این ست همه شب سخنم که چرا غافل از احواله دله خویش تنم

از کجا امده ام امدنم بهره چه بود به کجا مروم اخر ننمای وطنم

مانده ام سخت که از چه صبد ساخت مرا مراده وی چه بوده از این ساختنم

انچه از عالمه والای من از ان گویم رخت بسته برانم که به انجا فکنم

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم خرداد 1386ساعت 17:8  توسط   |  یک نظر

این چه رسم این زمونه؟؟؟؟

 

لحظه ها آسه و آسه دست غم پاشونو بسته

صدای خرد جوانه...یه نفر دلش شکسته

توو دل یه قصر تاریک چند نفر شادن و مستن

انگاری خبر ندارن دل پیرا رو شکستن

اونا اون پیر رو روندن....فکر حالشو نکردن

ندیدن پیرای خسته توی خلوت گریه کردن

از توی همون اتاقک قاصدک خبر میاره

یه نفر داره میمیره تنها.....این چه رسم روزگاره؟!!!!!!!

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم خرداد 1386ساعت 4:14  توسط   |  نظر بدهید

 

عشق، خود بسنده است. عشق، برای آنکه کامل شود، به چیزی جز خود محتاج نیست. عشق، اگر عشق است کامل است. عشقی که کامل نیست عشق نیست برای مثال ، دایره ، کامل است . ما دایره ناقص نداریم. همه ی دایره‌ها کامل‌اند ، اگر دایره کامل نباشد، دایره نیست. کمال، خاصیت عشق است. هر عشقی، اگر عشق باشد، کامل نیز هست

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم خرداد 1386ساعت 4:12  توسط   |  نظر بدهید

شعر من حرف من است
حرف من خستگی سینه پر درد من است
شعر من حرف دلی است که در آن چشمه جوشان محبت جاریست
این شعر دلی است که در آن شاخه افسرده غمگین خاطر چشم بهاری دارد

 

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم خرداد 1386ساعت 4:7  توسط   |  یک نظر

در هنگمه مرگم در تابوتم سیاه رنکی بگذارید تا همه بدانند سیاه بخت از دنیا رفتم

چشمهایم را باز بگذارید تا همه بدانند حرفهای زیادی برای گفتن داشتم

تکه یخی بر روی تابوتم بگذارید تا بجای معشمقم اشک بریزد

+ نوشته شده در  پنجشنبه دهم خرداد 1386ساعت 2:19  توسط   |  یک نظر

کسی...

چیزهایی در دلمان هست که به زبان نمی آید

برایش واژه ای نساخته اند

خودمان هم درست معنایش را نمی فهمیم

چیزهایی از جنس دوست داشتن

خوبی دیگران را خواستن

غربت و تنهایی دلشکستگی

چشم انتظار کسی که حرف دل رابفهمد

وزبان دل را بلد باشد

چیزهایی که نه از جنس حرف وکلامند و نه از جنس...

+ نوشته شده در  پنجشنبه دهم خرداد 1386ساعت 2:16  توسط   |  یک نظر

گویی

خورشید گرمای خود را از دست داده است

و گل های سرخ عطری ندارند

و ستارگان دیگر نمی خوانند

آن گاه که چشم می گشایم و می بینم

با تو نیستم

به سوی من بیا

تا تو را حس کنم

و دنیا خواهد دید

داستان عشقی سوزان را

که شعله اش در قلب من خواهد بود

+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم خرداد 1386ساعت 4:41  توسط   |  یک نظر

می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که تنها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی...!

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم خرداد 1386ساعت 4:11  توسط   |  نظر بدهید

 

زندگی اجبا ر است مرگ انتظار است عشق یک بار است جدایی دشوار است فکر تو تکرار است اگر رفتم تو یادم کن اگر مردم تو خاکم کن اگر ماندم به مهر خود تو شادم کن!

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم خرداد 1386ساعت 3:52  توسط   |  یک نظر

+ نوشته شده در  دوشنبه هفتم خرداد 1386ساعت 12:25  توسط   |  یک نظر

به کودکی گفتند : عشق چیست؟
 
 گفت : بازی
 
 به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟
 
 گفت : رفیق بازی
 
به جوانی گفتند : عشق چیست؟
 
 گفت : پول و ثروت
 
به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟
 
گفت :عمر
 
به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و
 
سخت گریست
+ نوشته شده در  دوشنبه هفتم خرداد 1386ساعت 12:5  توسط   |  یک نظر

ای شه طوس به دیدار توباز آمده ایم

در حریم تو پی عرض ونیاز آمده آَیم

ما گدائیم وتوئی پادشه بنده نواز

خدمت پادشه بنده نواز آمده ایم

دل مشتاق زبس تشنه دیدار توبود

بر لب چشمه الطاف تو باز آمده ایم

تا کنی با خبر از راز حقیقت مارا

با دلی پاک به خلوتگه راز آمده ایم

چهره بگشای که جان در قدمت افشانیم

قبله بنمای که از بهر نماز آمده ایم

بی جواز تو متاعی نپذیرند از ما

رحمتی کن که به امید جواز آمده ایم

خسروا از پی روییدن گرد حرمت

چون (رسا) بادل پر سوز وگداز آمده ایم

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم خرداد 1386ساعت 13:39  توسط   |  نظر بدهید

رفتم،

مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی به جز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید

در وادی گناه و جنونم کشانده بود

رفتم که داغ بوسه پر حسرت تو را  با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم

رفتم که نا تمام بمانم در این سرود

رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم رفتم مگو،

مگو دیگر چیزی مگو

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم خرداد 1386ساعت 13:36  توسط   |  نظر بدهید

 ای مسافر ! ای جدا ناشدنی ! گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببینمت .
بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم .
آه ! که نمیدانی ... سفرت روح مرا به دو نیم می کند ... و شگفتا که زیستن با نیمی از روح تن را می فرساید ...
بگذار بدرقه کنم واپسین لبخندت را و آخرین نگاه فریبنده ات را .
مسافر من ! آنگاه که می روی کمی هم واپس نگر باش . با من سخنی بگو . مگذار یکباره از پا در افتم ... فراق صاعقه وار را بر نمی تابم ...
جدایی را لحظه لحظه به من بیاموز... آرام تر بگذر

در مورد موسیقی (شجریان)


بسیاری از اهالی موسیقی از نحوه عملکرد صدا و سیما در نحوه پخش و نمایش آثار موسیقی در طول سالهای گذشته ابراز گله و عدم رضایت کرده اند. در این وبلاگ نیزهر از گاهی  به اظهارات برخی از این افراد که خود دستی در وادی موسیقی داشته وکارشناس این حیطه به حساب می آیند اشاره شده است. ولی آنچه که از رفتار این افراد به چشم میخورد ، تناقض کامل عملکرد آنها با سخنانشان است واین باعث دلسردی و عدم اطمینان خیل جوانان دلشیفته موسیقی است که وقتی می بینند اساتید فن برخلاف نظرات خود عمل میکنند ، از این مجمل حدیث مفصل میخوانند و...

چندی پیش گفتگویی از سالار عقیلی در این وبلاگ خواندید که وی به شدت روش تلویزیون را در چگونگی پخش آثار موسیقی اصیل به انتقاد گرفته بود . اما ایشان با حضور در برنامه های مختلف این رسانه،عملا به نقض گفته خود می پردازد. آخرین آنها حضور وی در برنامه عصر سی ام آذر(روز عید قربان ) بود که وی به همراه نوازنده تار به اجرای زنده برنامه پرداخت . نحوه پخش همین برنامه طبق روش غیرمردمی  رسانه به اصطلاح ملی همانی بود که سالار خان به آن انتقاد کرده بود! یعنی نمایش گاه به گاه  چهره ای بزرگ از صورت خواننده  بهمراه نمایش بیش از حد در و دیوار و شمع و گل و غیره و عدم نمایش نوازنده تار و سازایرانی اش . اینجا این سوال مطرح است که چرا سالار عقیلی متناقض گفتار خود در تلویزیون آن هم به صورت زنده ، برنامه اجرا میکند در صورتی که همراهش را هم نشان نمیدهند ؟ آیا مسایل مادی در بین وجود دارد و یا ...؟

همچنین در همین روز و در اواخر شب ، برنامه دیگری به صورت زنده از جناب امین الله رشیدی پخش گردید . قطعا جناب رشیدی هم از وضعیت پخش آثار موسیقی و روش تلویزیون راضی نیست. چرا که پس از اجرای برنامه چند جمله ای نسبتا منتقدانه پیرامون این مطلب به زبان آورد که دو مجری پر حرف برنامه(امیر جوشقانی و علیرضا جاوید نیا) به همراه محمد علی کشاورز حرف توی حرف آوردند و نگذاشتند آقای رشیدی حرف خود را به طور کامل بزند و ضمنا تاکید کردند که همچنان فوتبال اصلی ترین دغدغه جوانان است. اما اینکه رشیدی چرا با وجود عقیده خود، در اینگونه برنامه ها حاضر میشود جای سوال و ابهام دارد؟

...و در شاهکار تناقض رفتار و گفتار اهالی موسیقی ، امروز نیز(دوم دی) خیل عظیم اساتید موسیقی اصیل ، جشنواره ای موسوم به ترنم وحدت با حضور رییس صدا و سیما بر پا کردند  و به اظهارت مفصل جناب ضرغامی گوش فرا دادند. اظهارتی که بخش اعظم آن همچنان به حرمت موسیقی! و تفکیک خوب و بد!  آن گذشت . در این جشنواره نیز افرادی همچون شاهین فرهت و هوشنگ ظریف و .. شرکت داشتند .

اینگونه رفتارها رسمیت دادن به عملکرد ناثواب تلویزیون در طول سالیان دراز خود بوده است .وجه صدا و سیما با حضور افراد منتقد موسیقی ، حفظ میشود و اصلاح این رسانه همچنان بعید می آید.

این در حالی است که موثرترین روش مقابله با تلویزیون به خاطر وضعیت نابهنجار نحوه تولید و پخش و نگرش به موسیقی اصیل ، عدم اجازه اهالی موسیقی به پخش آثارشان است  که در صورت پخش بتوانند مورد را از طریق قانونی پیگیری نمایند. روشی که استاد شجریان سالهاست آن را اختیار کرده است ولی متاسفانه وی از پیگیری قانونی آثار پخش شده اش ، امتناع میکند. هرچند در این مورد نیز شایان ذکر است که گفتگوی شجریان و ضرغامی در ماههای گذشته هم ، هیچ تاثیری برسبک و سیاق تلویزیون نداشته است.

 نوشته شده در  یکشنبه دوم دی 1386ساعت 14:57  توسط محمد  |  5 نظر


چند وقت پیش مشغول مطالعه کتابی به نام استادان موسیقی ایران در کتابخانه شهدای قزوین بودم که به شرح حال یکی از استادان سنتور ایران برخوردم فکر کردم برای کسانی که ایشان را نمی شناسند مطالعه آن جالب توجه باشد.این استاد گرامی مسعود شناسا می باشد که اطلاعاتی درباره ایشان از این کتاب در زیر موجود میباشد.جالب است بدانید که استاد شناسا به همراه استاد شجریان برنامه هایی از جمله آسمان عشق را اجرا کرده اند که برای دانلود، قسمتی از این آلبوم را که در آن آقای شناسا سنتور میزنند را می گذارم.بخاطر کم بودن کیفیت عکس ها هم معذرت میخواهم متاسفانه اسکنر در دسترس نبود با موبایل عکس گرفتم.

 

استاد مسعود شناسا

 

مسعود شناسامتولد شهریور 1331در شیراز.پس از آموختن مقدمات موسیقی،در سال1351وارد گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا(دانشگاه تهران)شد و نزد داریوش صفوت و نورعلی برومند(سنتور و ردیف موسیقی سنتی)،علیرضا مشایخی و احمد پژمان(آهنگسازی)،لوست مارتیروسیان(پیانو)،فرشاد سنجری(ساز آرایی)،هرمز فرهت و ...به تحصیل پرداخت.در سال 1355 به اخذ لیسانس نایل آمد و بعدها مدتی نیز در نزد محمد تقی مسعودیه فراگیری آهنگسازی را ادامه داد.

وی از سال 1352 تا اواخر دهه شصت به تدریس سنتور در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی اشتغال داشت و از سال 1353 تا 1358 مدرس کارگاه موسیقی رادیو و تلویزیون ملی(به سرپرستی سعید خدیری)بود.مدتی نیز در بخش موسیقی دانشگاه آزاد،دانشگاه هنر،و...پرداخت.                                  برای بزرگ دیدن عکس اینجا کلیک کنید


شناسا در سال 1370 به اتفاق مهدی آذر سینا،محمد اخوانو سپس همراه با استاد محمد رضا شجریان،شهرام ناظری،داریوش پیرنیاکان،سعید فرج پوری،محمد فیروزی،جلیل عندلیبی و... کنسرت هایی در داخل و خارج از کشور به اجرا درآورد.

 

 

برای بزرگ دیدن عکس اینجا کلیک کنید


برخی از آثار

-"تندر"(ده قطعه برای سنتور،چاپ1372)

-کاست"تندر"با همراهی محمد اخوان(تمبک)

-"نوا"برای سازهای ایرانی(با هماهنگی)

-همنوازی در آلبوم های؛"سخن تازه"(اثر مهدی آذر سینا)،مال کنون(اثر عطا جنگوک،براساس نغمه های بختیاری)و...

 

دانلود کنید چهار مضراب مخالف ساخته سعید فرج پوری از آلبوم آسمان عشق دانلود (اگر موفق به دانلود نشدید روی لینک راست کلیک کرده وSave Target As… را بزنید.)

 

 نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم آذر 1386ساعت 22:32  توسط مهدی معتمد  |  12 نظر


رسانه به اصطلاح ملی ، با برنامه های بی ارزش

 و سخیف خود به موسیقی ملی اهانت می کند و اصلاح  نشدنی به نظر می آید .تلویزیون نه تنها وضعیت نابسامان نگرش خود به موسیقی اصیل را بهبود نمی بخشد بلکه به اشکال مختلف به این هنر مقدس ایرانی اهانت میکند . نمونه چند ماه پیش آن نشاندن نوازندگان در پشت دیوار وحائلهایی به منظور به گناه نیفتادن بینند گان بود!!  ونمونه این روزهای آن سریال بسیار بیهوده چارخونه است . سیاست تلویزیون مبتنی بر این است که ساز موسیقی اصیل را نشان ندهد . ولی در این مجموعه   ، ساز را نشان میدهند. اما با وضعیتی زشت و توهین آمیز. جواد رضویان دسته چوبی را که در انتهای آن قوطی حلبی خالی  5/4 کیلویی روغن ، بسته شده است ، به عنوان ساز که احتمالا تداعی کننده تار یا سه تار(قطعا گیتار نیست) می باشد را در دست میگیرد و می نوازد.

   

    چگونه است که تلویزیون تار جلیل شهناز یا ظریف یا... و سه تار ذوالفنون ، شعاری ، علیزاده و ...  را نشان نمیدهد ، ولی نمایش نوع مسخره آن در دست بازیگر طناز در مجموعه پوچ چارخونه ایرادی ندارد و خالی از گناه است ؟

  

   برای ساز تار و سه تار چه خون دلها خورده شده است و چه افرادی در این وادی تحمل رنجها کرده اند.    چگونه گوشه های مختلف دستگاهها، آوازی و سازی ، در دورانی که نه ضبط بوده است ونه تکنولوزی کنونی ،در خاطره ها مانده و و با صداقت و بی پیرایگی محض توسط اهالی دلسوخته موسیقی ملی ، سینه به سینه به دوران ما رسیده است .

    

 سازی که توسط درویش خان ، آقا حسین قلی، غلامحسین درویش ، علی نقی وزیری ، زرین پنـــــجه ،

شهنازی ، فروتن ، هرمزی ، صبا  ، عبـــــــــــــــادی و ...

با دقت و وسواس زیاد ، در قالب بی نظیرترین آثار موسیقی ملی ما به دنیا عرضه شده است ، اینک توسط رسانه ملی!! به سخره گرفته میشود .

     

         اهالی موسیقی اصیل به کرات از وضعیت

 اسف بارنحوه پخش آثار اظهار گله و شکایت کرده اند و مسئولین تلویزیون بی اهمیت به این موضوع همچنان به مسیر خود ادامه میدهند. مسیری که در آن به غیر از کشانده شدن جوانان به موسیقی پاپ ومتال و .... نیست. تقریبا در ابتدا و انتهای بیشتر سریالها موسیقی پاپ در قالب عشق و عاشقی همچون مضمون اغلب سریالهای رسانه ملی!! رواج یافته است .مدارس ما صحنه انتقال جدیدترین شوها و آلبومهای بازیگران و هنرمندان داخلی و خارجــی

پاپ شده است و تلـــــویزیون بی توجــــه به ایــــن

موضوع همچنان ســـاز را در پشـــــــت دیـــــــــــوار

نگـــه داشـته است یا سخره آنرا به دســت رضویان

میدهد !! .

بگذارید تلویزیون ادامه دهد تا ببینیم به کجا

 خواهد رسید ؟

 هرچند پاسخش در این بیت نهفته است .

    

      

       

 

 

 

 

                      چندین چراغ دارد و بیـــهوده میرود   

                     بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش

 نوشته شده در  پنجشنبه بیست و دوم آذر 1386ساعت 18:43  توسط محمد  |  44 نظر


نرم افزار بابیلون یک دیکشنری جامع است که قابلیت ترجمه کلمات و متون را به زبان های مختلف دارد.

 

آقای فرشاد ناصری فر با ایجاد فایلی برای نرم افزار بابیلون موفق به ساخت یک دیکشنری کامل از استادان موسیقی ایران شده اند که با استفاده از این فایل و نصب آن بر روی نرم افزار بابیلون،میتوانید با نوشتن نام استاد مورد نظر، اطلاعات جامعی را درمورد آن استاد بدست بیاورید.

برای استفاده از این دیکشنری ابتدا می بایست نرم افزار بابیلون در کامپیوتر شما نصب شده باشد این نرم افزار را می توانید از سی دی های دیکشنری یا از طریق اینترنت دانلود کنید. برای دانلود از اینترنت در آخر این مطلب لینک دانلود وجود دارد.

بعد از آن فایل مورد نظر را از آخر همین مطلب دانلود کنید و بعد از اتمام دانلود روی آن کلیک کرده و صبر کنید تا کاملا نصب شود.


 نوشته شده در  جمعه شانزدهم آذر 1386ساعت 21:49  توسط مهدی معتمد  |  17 نظر


شرکت فرهنگی هنری دل آواز ، دارای سایتی به آدرسwww.delawaz.irمی باشد که در معرفی خود اینگونه بیان میدارد:

"شرکت فرهنگی هنری دل آواز با هدف حفظ اصالت آوا و نوای ایران زمین و تهیه و تکثیر برنامه های آهنگین مردمخداساز و ارتباط فکری با مردم هنرشناس و همکاری با اساتید موسیقی و معرفی و فراهم کردن برنامه برای هنرمندان جوان با همت استاد شجریان در تاریخ اول اسفندماه پنجاه و شش تاسیس گردید."

سایتی که این شرکت در اختیار علاقمندان گذارده است دارای هفت بخش  اخبار ، آثار ، فعالیت و برنامه ، زندگینامه ، تاریخچه و اهداف ، آرشیو و ارتباط با ما  است  .

به نظر من این سایت دارای نقایصی است و همچنین وضعیت کلی آن برآورده کننده نیازها و تقاضاهای سیل بیشمار علاقمندان موسیقی اصیل و شخص استاد شجریان نمی باشد .

1-        آوردن تنها چهار سطر در زمینه تاریخچه و اهداف قطعا جای سوال دارد و بیانگر دو واژه بزرگ "تاریخچه" و "اهداف" نمی باشد.ارائه  توضیحات تکمیلی و بیان بیشتر موضوع ضروری می نماید.


 نوشته شده در  شنبه دهم آذر 1386ساعت 17:58  توسط محمد  |  7 نظر


نمیدانم از کی و کجا باب شد که در انتهای هر یک از کنسرتهای استاد بزرگ آواز ایران ، حضار ، خواهان اجرای تصنیف مشهور مرغ سحر شوند و در بیشتر مواقع هم استاد و نوازندگان،  برای خاطر مردم ، آنرا اجرا نمایند. به نظر می رسد نیاز باشد این موضوع از زاویه ای که در این مبحث به آن اشاره خواهد شد به آن پرداخته شود.

به نظر من ، درخواست تماشاگران همه  کنسرتهای استاد شجریان مبنی بر اجرای این تصنیف هم خوب است و هم نامناسب . خوب از آن جهت که مردم خواهان هستند که از دریچه این تصنیف هم تجدید خاطره ای از قدما و سازندگان اثر کنند و هم لذتی که از این تصنیف را می برند با صدای شجریان دو چندان کنند. اغلب دوستداران استاد شجریان مایل هستند تصانیفی که در دل بسیاری از مردم محبوبیت دارد با صدای این هنرمند بشنوند. نکته فنی تر اینکه خواهان هستند نوازندگانی که با استاد مشغول اجرای کنسرت هستند ، آهنگ این اثر را بنوازند . علاوه بر آن مشتاقان استاد با این درخواست عشق و علاقه خود را به استاد و گروهش و این تصنیف نشان میدهند و یکصدایی جمعیت باعث ایجاد فضای یکدلی و موسیقیایی می شود . مساله دیگر این است که مردم میخواهند از زبان این تصنیف برخی مسائل ناگفته ای را که در جامعه وجود دارد بیان کنند